تالار گفتگو
این پست راگذاشتیم که هر کدوممون که هرسوال,انتقاد,پیشنهاد یا هر راهکاری که داشته باشیم بتونیم با همدیگه درمیون بزاریم
این پست هم سعی میشه همیشه در صفحه اول باشه تا دسترسی به این پست راحت باشه
والعاقبة للمتقین
این پست راگذاشتیم که هر کدوممون که هرسوال,انتقاد,پیشنهاد یا هر راهکاری که داشته باشیم بتونیم با همدیگه درمیون بزاریم
این پست هم سعی میشه همیشه در صفحه اول باشه تا دسترسی به این پست راحت باشه
والعاقبة للمتقین
به امید اینکه همیشه به فکر همان لحظه ای که در آنیم باشیم
محمد عبداللهی۱۳۹۰.۸.۲۹
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند . در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند ، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند !
یکی از آمریکایی ها گفت : چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید ؟ یکی از ایرانی ها گفت : صبر کن تا نشانت بدهیم .
همه سوار قطار شدند . آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند ، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد ، در توالت را زد و گفت: بلیط ، لطفا ! بعد ، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون ، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد . آمریکایی ها که این را دیدند ، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است .
بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند . وقتی به ایستگاه رسیدند ، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند ، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید : چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید ؟ یکی از ایرانی ها گفت : صبر کن تا نشانت بدهم .
سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند ، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت : بلیط ، لطفا !!!
![]()
من کنت مولا
فهذا علی مولا
عید غدیر برتمام همکلاسی های سابق ولی همیشه در قلبم جاودان مبارک
به امید موفقیت ایران اسلامی و عزیز
محمد عبداللهی۱۳۹۰.۸.۲۳
روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه های مردم است،
دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه
وجود پدر را دور و برتان احساس کنید...؛
تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر
فقیر است که حتی توان خرید یک لباس ساده را
برایتان ندارد و مجبورید گونی سیب زمینی بپوشید، طوری که بچه های همسایه دائم
شما را مسخره کنند و به شما بخندند...؛
...بقیه در ادامه مطلب...
سطل آشغال: وسیلهییست موجود در خیابانها جهت ریختن زباله در اطراف آنها.
تیم جوانان مهندسی مکانیک باری دیگر توانایی های خود را به همه ثابت کرد
بعد از شکست این تیم مدعی قهرمانی!!!در مقابل تیم ته جدولی
نرم افزار
نا امیدی بر سر این تیم سایه افکنده بود اما با پیروزی مقابل تیم عمران امید به این تیم بازگشت
در نیمه نخست این بازی جذاب با حملات طوفنده این تیم دوبار پیاپی دروازه تیم عمران باز شد و آب سردی بر سر ایمان امیری
و تیمش ریخت
پس از آن عمران هرچه زد با دفاع جانانه تیم مکانیک به در بسته خورد و فقط تنها توانستند یکی از این گلها را جبران کند و بازی با همین نتیجه به پایان رسید
در ضمن آقای گل این بازی آقای احسان پوردستان اعلام شد و کفش طلایی را به افتخارات خود و تیمش افزود
با آرزوی موفقیت روز افزون این تیم قدر![]()
بیاد روزگار بچگی
با خشونت هــرگــز ...


سوسک گفت : کسی دوستم ندارد . می دانی که چه قدر سخت است ، این که کسی دوستت نداشته باشد ؟ تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی . حتی تو هم بدون دوست داشتن … خدا هیچ نگفت . گفت : به پاهایم نگاه کن ! ببین چقدر چندش آور است . چشم ها را آزار می دهم . دنیا را کثیف می کنم . آدم هایت از من می ترسند . مرا می کشند . برای این که زشتم . زشتی جرم من است . خدا هیچ نگفت . گفت : این دنیا فقط مال قشنگ هاست . مال گل ها و پروانه ها . مال قاصدک ها . مال من نیست . خدا گفت : چرا ، مال تو هم هست . خدا گفت : دوست داشتن یک گل ، دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک کار چندانی نیست . اما دوست داشتن یک سوسک ، دوست داشتن " تو " کاری دشوار است . دوست داشتن ، کاری ست آموختنی و همه کس ، رنج آموختن را نمی برد . ببخش ، کسی را که تو را دوست ندارد ، زیرا که هنوز مومن نیست ، زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته ، او ابتدای راه است . مومن دوست می دارد . همه را دوست می دارد . زیرا همه از من است و من زیبایم ، چشم های مومن جز زیبا نمی بیند . زشتی در چشم هاست . در این دایره ، هر چه که هست ، نیست الا زیبایی ... آن که بین آفریده های من خط کشید شیطان بود . شیطان مسئول فاصله هاست . حالا قشنگ کوچکم ! نزدیک تر بیا و غمگین نباش . قشنگ کوچک نزد خدا رفت و دیگر هیچ گاه نیندیشید که نازیباست